๑•** ๑ دختر بارانی ๑**• ๑
سلام عمو جان باز هم دلم بهانه تورو گرفته است با یه آهنگ از وبلاگ یه عزیز ،دلتنگتان شدم .امروز روز عید میلاد امام جواد (ع)است این عید رو اول به امام رضا (ع) وبعد به شما تبریک میگم .راستی عمو جون پیشاپیش میلاد با سعادت امیر المومنین حضرت علی (ع) و روز بزرگداشت مقام مرد رو هم بهتون تبریک می گم میدونی که چقدر دوستش دارم اگه تو این دنیا یه آبرو داشته باشم همون عشق مولام علیست می خواستم یه مطلب از مولا بگذارم ولی خودم رو در این حد ندیدم . عمو اگه با همرزمات این روزها نجف رفتید به مولا بگید دل یه دیووووونه برا زیارتش داره پرپر میشه .... روز پدر رو اول به بابای گلم بعد هم به همه ی پدرای کشور عزیزم تبریک میگم راستی هدیه شما رو هم فراموش نکردم هدیه شما محفوظ ،با این تفاوت که امسال یه موقعی میام که فقط خودم باشم و خودتون تنها (روز پنج شنبه یادتون نره وسایل میهمانی فراهم کنید) . «گناه من نیست من به جستجوی شما آمده ام و شما را نیافته ام زنجیر بند هوای نفس و اسیر دیدنی های دنیا شده ام و دیگر شما را نمی شناسم آنقدر غرق در دنیایم که یادم می رودیاد شما حماسه سازان حماسه سرخ جبهه ها را* گناه من نیست کمتر کسی از روزهای خوب شما برایم می گویداز سکوت شب سنگرها،از درد دلهای شبانه.کمتر کسی برایم قصه های عاشقانه و صادقانه تان را می گویدکمتر برایم از نگاه پرعاطفه و حرف های عاشقانه می گویند کمتر لحظه های سبز شمارا برایم روایت می کنند کمتر زمزمه حدیث سفرهای غریبانه را می شنوم آری!من آشنای غزل های خاطرات شمایم گاهی در دلم سوگواره برپا می شود گاهی دلم برای صدای خمپاره ها می تپد دلم برای نخل های سوخته می سوزدو آهسته و بی صدا ساقه زرد غم و اندوه در دلم ریشه می کند و به یاد شماآوای غریبی سر می دهم و در این روزگار غریب به غربت و تنهایی خودمی گریم و به یاد شما، دوباره جان می گیرم * گناه من نیست من، از شما جدا مانده ام من، قصه مرغان مهاجر رابارها شنیده اممن، قصه عروج رااز دشت شقایق ها نشنیده ام اما، نشانه غربت شمارا از زمان و زمانه دیده ام من، حدیث حادثه ها را شنیده ام.* گناه من نیست روزگار، نه زمانه، نه زمان،زمان غریبی است غربت یاد شهید غیرت های رفته به باد رازنده نمی کند،غربت یاد شهید حدیث عشق و جنون را رها نمی کند،غربت یاد شهیدصحبت سرخ لاله ها را هویدا نمی کند،غربت یاد شهیدابرهای تیره دل را سپید نمی کند وغربت یاد شهیدغیرت ما راشعله ور نمی کند.آری، زمان زمان غریبی است حصار غربت ما نمی شکند .* گناه من نیست قرارهای امروزی آوای بی قراران را از یادها برده است، ترانه های امروزی ترانه ی دلنواز باران جبهه ها را از بین برده است.آری!آوای باران به گوشمان نمی رسد عطر سرخ ایثاربویش را از دست داده است.* گناه من نیست چشم های غرق به مال چشم های فانوسی آن روزها را از یاد برده است لبخندهای مایل به دنیا لبخندهای دریایی دریادلان را فراموش کرده است آری!آسمان سینه هامان از آوای غربت یاران بغض ابر گرفته است کجائید؟!ای لبهای خاموش تا با صدای آشنای خود برایم بگوئید رازهای در زنگار نهفته را قصه شوق پرواز را آشنایم کنید آشنایم کنید آشنا. گناه من نیست باور کنید! من اسیر دنیای دردآلود و نازیبا، شده ام و از زیباییهای شما فاصله گرفته ام من، اسیر مرداب های تباهی ام طوفان حوادث در این زمانه غربت از شما جدایم کرده است. * گناه من نیست آن قدر کوچک بوده ام، که گرمای جبهه های جنوب را نچشیده ام آن قدرکه در سنگرهای خون و خمپاره نجنگیده ام * گناه من نیست مردمان گرم جوش و مهربان آن روزها را ندیده ام من شهرنخل های سوخته را ندیده ام خاک گلگونش را نمی شناسم من چشم اندازهای تماشایی اش را ندیده ام نخل های ثابت و نخل های بی سر را ندیده ام آری! من سوگ گلها را ندیده ام حکایت پرپر شدن لاله های خفته در بستر خون را نشنیده ام حکایت شقایق های سوخته را،حدیث شجاعت و شهامت شما را نشنیده ام آری! من صدای گریه های کودکان بی مادر را نشنیده ام آری! من صدای مادران فرزند از دست داده را نمی شناسم. * گناه من نیست با چشمان مضطرب و گریانم به دنبال یادگاری از آن روزها می گردم آری!از روی یک نیازو برای فهمیدن یک راز بیشتر،دنبال سرداران رشید صحنه های دردمی گردم دنبال آنان که هنوز دلهاشان برای عطر پوکه ها و ترانه ی سنگرها می تپد .* دلم می خواهد کسی برایم حدیث یاران بی مزارتان،حدیث گردان های گمنام و قصه سحرگاه های اعزام را بگوید. می خواهم دلی عاشق برایم از دل های شکسته و پریشان بگوید از حماسه ایثارتان؛دلم می خواهد دلی داغدیده از حماسه ایثارتان ازشکوه ماندگار عاشقی تان برایم بگوید. چشمانم به دنبال چشم های بارانی شما می گردد و دل آواره ام دنبال دل های آسمان وار طوفانی شما می گردد و من، در این تنهایی به دنبال یک روح دریایی که برایم طلوع سرخ خنده هاتان را تفسیر کند، گوش هایم به دنبال صدایی از غزل، ترانه تر می گرددو نگاهم، به دنبال نگاهی ماندنی تر از سپیده.آری! نگاهم ازنگاه های آلوده بسیاری بیزار است؛از صداهای غرقه در لجن .* گناه من نیست من صدای هلهله،همهمه و گریه های رفتن کاروان شقایق ها را نشنیده ام.من، غم آواز مردان مرگ آفرین فریاد شعله ور آنان رانشنیده ام. من، به دنبال نشان سرخ شمایم و از نسیم ها، می پرسم. من غمی بزرگ را در دل تسلی می دهم؛غم نبودن با شما، دوری از شما و غربت شما.*گناه من نیست زمانه می خواهد که، من بی غم و درد باشم روزگار می واهد مرا به عشرت و شهوت دعوت کند. آری! زمانه می خواهد که راحت تن فراهم کنم و روح سرگشته را رها سازم اما من نمی توانم لب فرو بندم آری! من پیام خون شما را نشنیده ام و شاید نفهمیده ام. خدا کند، شور جانبازی های شما، نگذاردزمزمه های ناپاک نامردان را نظاره کنم. * گناه من نیست نگاه های ناپاک، چشم های بسیاری را فریفته خود می کنندو فریب می دهندو به خواب غفلت می برندگویی آغاز خواب های خوش فرا رسیده است.خدا کند که روح بلندتان همیشه، مرا مدد کند.بگذارحرف هایم، در دل بماندوعقده های غریبانه خود رادر سینه، نگه دارم و زخم نامه غربت و تنهایی رابرایت شرح ندهم.آری! بگذارهر از گاهی شمیم نام پاکت را بشنوم و یادت رادر دل زنده نگه دارم و تصویرت رادر خاطره ایام جاری و باقی نگه دارم.»
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |